بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
صبح که از خواب بیدار میشد گوشاشو تیز میکرد
یه صدای نفس
یا تلق تولوق النگوها براش کافی بود. آروم میشد
هنوز زنده بود
خداروشکر میکرد که یک روز دیگه اونو داره
آخه شنیده بود معمولا شبا فرشته مرگ میاد سراغ مریض ها
خداروشکر کرد که هنوز زندس
خواهری که هم نشین سرطان بود
تاحالا این سوال براتون پیش اومده که کسانی که بدون تخصص دارند یک کارهایی می کنند تا چه اندازه می تونند برای ما خطرساز باشند؟
این خطر تو سطوح مختلف به صورت کمرنگ و پر رنگ حتما برای همه مهم میشه
مثلا وقتی شما ماشینتون رو می برید تعمیرگاه هیچوقت از یارو نمیپرسید که چند وقته اینکاره ای؟ یا اصلا دوره دیدی یا نه؟
ولی وقتی خودتون مریض می شید میرید سراغ پزشک.نه کسی که در مورد داروها و بیماری ها اطلاعات خوبی داره.
چون جونتون خیلی مهمتر از ماشینه
این مساله ی بررسی تخصص توی رسانه اصلا احساس نمیشه
چرا؟چون حتی دیگه ماشین هم نیست که اگه بعدا خراب شد یقه یارو رو بگیریم
حرفه مفته دیگه
باد هواست
هرکی قشنگ تر حرف زد خریدار بیشتره
حالا کیا قشنگ تر حرف مینند کسایی که میدونند چی باید بگن تا مخاطب میخکوب بشه
فارغ از درستی یا نادرستی کار طرف مثالی که می خوام برنم عادل فردوسی پوره
کسی که تحصیلاتش مهندسی صنایع هست
اما داره کاره فوتبالی میکنه
چرا برنامه ی نود انقدر پرطرفداره؟
باورکنید اگه عادل فردوسی پور یک ربع فقط حرفای یومیه بزنه گوشتون درد میگیره
انقدر که صداش رو مخه
اما طرفدار میلیونی داره
چون از فاکتورهایی که ملت ما دوس دارن خیلی خوب داره استفاده میکنه
ملت ایران بخاطر سواد رسانه ای بسار پایین در حد اخبار خاله زنکی خیلی تحریک میشن
و نود و دست اندرکارانش اینو خوب فهمیدند.
نود اول کار برای بررسی داوری اومد
اما الان یکی از کسل کننده ترین بخشاش بخش داوریه
بخشای جالبش انداختن مهمونا به جون هم و جذب مخاطبه
سوال اصلی اینجاست که استعداد،توانایی و علاقه چه فرقی باهم دارند؟
اگر این سه مفهوم برهم منطبق بشن آیا کارهای خیلی بزرگی نمیشه انجام داد؟ و خیلی مثبت؟ به جای خاله زنک بازی؟
مثال بعدی برای همچین شخصیتی علی اکبر رائفی پور هستش که انطباق خیلی خوبی با حرفای بالا داره.
یا حق