سلام
کاملا بی مقدمه حسی را که چندی است پس از دیدن چند فیلم و مصاحبه در کشورم ایران بر من عارض شده است را با شما در میان می گذارم.
نبود جنم و جرات
در فیلم هایی که با پایانی بی نتیجه به انتها می رسند شاید در ابتدا وجود کلی ابهام جالب باشد اما بعد از مدتی تنفر از این ژانر حداقل در من بیداد میکند. و آنهم از این جنبه است که عزیز دلم مگر می شود شما فصل آخر یک کتاب را بکنی بدهی بقیه بخوانند و بعد بگویی پایان باز!!!!! خب اندکی مردانگی کافیست که شما بیایی و بگویی آقا آخر فیلم فلانی زد دهان فلان بنده خدا را سرویس کرد و خیلی هم کار خوبی کرد و به شما هم مربوط نیست و هرری بفرمایید بیرون اگر خوشتان نیامد.
پدیده ای که سرتاسر کشور را طاعون وار فراگرفته است. در فوتبال بازیکن سالاری که ناشی از عدم وجود جنم در مربی است کار را به جایی رسانده است که بازیکن ها برای تیم تعیین تکلیف می کنند. اتفاقی که در تیم ملی، کیروش پرتغالی غلط بودنش را با بیرون پرت کردن مهدی رحمتی به ما یاد داد.
فی الحال ترجیح بنده این است که حتی به غلط حرفمان را رک و راست بزنیم تا اینکه پشت ژشت های مسخره و دروغ و دونگ پنهان کنیم.